اد وودوارد همیشه مرد خود را پیدا می کند. یا حداقل، اد وودوارد همیشه یک مرد پیدا می کند. به مدیر اجرایی منچستریونایتد حق خود را بدهید. مردم قطعاً به حضور خود ادامه میدهند.
احتمالاً نوعی روش در تصمیم گیری برای جایگزینی اوله گونار سولسشیر وجود دارد با رالف رنگنیک: جهش از سبک مدیریتی مبتنی بر حس، DNA و احساسات گرم گرفته تا نابخشودنی ترین مربی فرآیند ۶۳ ساله اروپا.
شاید وسوسه انگیز باشد که تعجب کنیم که چرا چنین اشتیاقی وجود داشت که سلطنت سولسشیر را تا آخرین مرحله آنتروپی به پایان برسانیم، اگر یک هفته بعد معلوم شود آنچه ما در اینجا واقعاً به آن نیاز داریم اردوی تاکتیکی با پادشاه است. درد یا اینکه در چشم انداز شگفت انگیز کریستیانو رونالدو بالغ که در هنر ژینپرسینگ خشونت آمیز آلمانی توسط مربی ای که به نظر می رسد کتاب هایی در مورد طراحی مبلمان می نویسد و ماشینی را که با روغن آفتابگردان کار می کند می نویسد، آموزش ببیند، آموزش دیده است.
اخباری مبنی بر اینکه رنگنیک شرایطی را برای تبدیل شدن به مدیر موقت برای مدیر دائمی هنوز نامشخص و پس از آن برای به عهده گرفتن یک نقش فنی و کارگردانی در جایی در بین صاحبان فعلی این نقش ها ممکن است داشته یا نداشته باشد، موافقت کرده است. همه چیز در منچستریونایتد کاملاً روشن شد.
اما این یک حرکت غیرقابل انکار هیجان انگیز است، و حرکتی است که برتری بیشتری دارد زیرا یونایتد، بدون بازیکن موقت، هنوز برای بازی سفر می کند. چلسی یکشنبه بعدازظهر . Rangnick ممکن است تاکتیکی غیر متوالی باشد. اگر بخواهد ریتم های سخت دویدن معروف خود را القا کند، ممکن است تا حدی سستی وجود داشته باشد. اما اگر سفر به استمفورد بریج هر نوع بینشی ارائه دهد، این است که فرهنگ و عادات با چه سرعتی میتواند تیزتر شود.
دستاوردهای خارقالعاده توماس توخل. از ۱۰ ماه گذشته شماره گیری را در این تنظیم مجدد کرده اند. موفقیت برای مردی که کلاه نخودی و لباس ورزشی لاغر به تن دارد، عجله دارد. این چیز تکرار نشدنی: این استاندارد اکنون است، نه به ذکر سوخت تازه برای تثبیت فوتبال انگلیس با سرمربی به عنوان بیننده و باران ساز، نابغه بزرگ تحول آفرین.
ربع قرن پیش آرسن ونگر کلم بروکلی، یوگا و نخوردن شکلات را اختراع کرد. ژوزه مورینیو به ما قدرت شخصیت داد. در پنج سال گذشته پپ گواردیولا و اکنون توخل انقلابی را توسط سیستمها، نظریهها و دانشگاهیان به وجود آوردهاند، تا جایی که اکنون حتی برای مدیرانی که در پای لیگ هستند ضروری است که اول از همه درباره “فلسفه” خود صحبت کنند. همه اینها در فرهنگ فوتبالی که روشهای آکادمیک برای مدت طولانی بهعنوان محبتهای کبوتری مورد تمسخر قرار میگرفت، تخته سیاه از اتاق بیرون میآمد. به جای آن به روشنفکری جدید خوش آمدید.
این البته هم اغراق آمیز است (مردم همیشه دوست داشتند فکر کنند) و هم یک واهی. موفقیت به بسیاری از عوامل دیگر بستگی دارد، از جمله پول و استعداد. شایستگی در رده های اجرایی نیز کمک می کند. شاید روز یکشنبه وودوارد به دفتر مارینا گرانوفسکایا قدم بزند و یادداشتهایی را در مورد اینکه چگونه چلسی توانسته است در دهه گذشته از ۹ سرمربی تیم اصلی عبور کند، در حالی که یونایتد را به عنوان یک نیروی برنده جام میبرد و پیشی میگرفت، مقایسه کند. .
مطمئناً هیئت مدیره چلسی باید در برابر خشنودی که به سولشیر نشان داده است، یک ابرویی را بالا برده باشد. سال گذشته در همین زمان بود که افسانه – مدیر – رهبر خود فرانک لمپارد شروع به شکست کرد. ۵ شکست در ۹ شکست تمام چیزی بود که لازم بود. بدون تحقیر نسلی، هیچ تئاتر عمومی عجیب و غریب، فقط یک فلش کوچک محتاطانه تیغه.
هیچ چیز برادرانه یا حمایت کننده ای در مورد موفقیت توخل در ماه های بعد وجود ندارد. به ندرت هیچ مدیر فوتبالی چنین مورد قانع کننده ای برای اخراج سایر مدیران فوتبال مطرح کرده است. اما نکته عجیبی از دایره ای بودن در استخدام رنگنیک وجود دارد. همانطور که ایده ها و شدت “مدرسه” رانگنیک به حرفه توچل انگیزه داده بود، علاقه یونایتد به جذب رانگنیک در حال حاضر – فرستادن برای ابر مغز نیمه فصل – به وضوح تحت تاثیر موفقیت توخل است.
در سطوح دیگر منطقی است. همیشه جایی برای شخصیت بزرگ، محرک، مدیر به عنوان دوک سلبریتی خوش تیپ وجود خواهد داشت. اما با توجه به توخل و رنگنیک و گواردیولا و یورگن کلوپ، برجستهترین ویژگی هوش بیقرار آنها، وسواس با جزئیات، و فوتبال به عنوان بازی اشکال، اعداد و ایدهها است.
اکنون در این بازی برنده می شوید. تناسب اندام و کیفیت فنی بازیکنان نخبه آنقدر خوب است که این به بازی جزئیات تبدیل شده است، به همان اندازه که به یک نبرد فیزیکی تبدیل شده است. با در نظر گرفتن این موضوع، جدایی سولسشیر از ما در امان ماند که تضاد بسیار آشکاری داشت.
از یک سو، مربی ای که در چارچوب ماتریسی از ایده های دریافتی کار می کند، که می فرستد. تیم ها برای حمله یا دفاع، چه کسی در مورد پوشیدن پیراهن و قرار گرفتن روی پای جلو صحبت می کند. و از سوی دیگر، تیزبینی توخل، تمایل او حتی در حضورهای تلویزیونی قبل و بعد از بازی اش به بیان افکار اصلی، ریف کردن در محل، چرخاندن این چیز در دست و دیدن لبه های آن.
این تضاد در جزئیات بسیاری قبل از بازی یکشنبه وجود دارد. برای لحظهای، دفاع کناری را در نظر بگیرید، موقعیتی که اکنون نشاندهنده قابل اعتمادی است که نشان میدهد یک تیم چقدر خود را به وضعیت هنری نزدیک میکند.
فولبکها پیامرسان هستند. از آینده این روزها، چیزهای روان، غوغایی، زنجیر نشده. پشتهای کناری عرض، عمق و سایر دندهها را ارائه میکنند. یا به جای آن، این کار را نمی کنند. لوک شاو فصل گذشته طلسم خوبی داشت. آرون وان بیساکا بسیار تلاش می کند. اما خطوط مستقیم مدافعان کناری یونایتد را با درخشش در حال تکامل ریس جیمز، شاید بهترین دفاع راست حال حاضر جهان، مقایسه کنید.
دفاع کناری یونایتد هنوز موفق نشده است. برای زدن گل در این فصل چلسی ۹ عدد دارد. در واقع قبل از یوونتوس چهارشنبه شب آخرین باری که یکی از مهاجمان مرکزی چلسی گل زده بود در پیروزی مقابل ساوتهمپتون در ابتدای اکتبر. در این بین ۲۵ گل به ثمر رسیده است که ۱۳ گل توسط بازیکنان عمدتاً دفاعی به ثمر رسیده است
بیش از همه، این تیم چلسی یک چیز پیوسته است، یک موجود چند سر که هر بازیکنی از آن مطمئن است. نقش او گل سوم مقابل یوونتوس چلسی یک مینیاتور عالی بود، نه فقط برای اجرای آن – یک فیلم کوتاه میتوانست درباره عقبنشینی جیمز، پاهای سریع روبن لوفتوس چیک ساخته شود – اما از آنجا که این کار سه بازیکن آکادمی بود.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ