پدربزرگ من قبل از تولد من این هتل کوچک را در اسکاتلند راه اندازی کرد. مادرم یکی از هفت دختر و پنج نفر از آنها و شرکایشان به اجرای آن کمک کردند. این غذای دلچسب و بسیاری از دستور العمل های نانا من بود. یادم می‌آید «دسرها» اولین ایستگاهی بود که وقتی کوچک بودم روی آن کار می‌کردم: پس پاولوا، پای مرنگ لیمویی بود و بستنی‌مان را خودمان درست می‌کردیم. تعجب می کنم که چاق نبودم زیرا غذای بسیار خوبی در اطراف وجود داشت.

مهم ترین چیزی که مناز هتل گرفتم، کار بود. اخلاق همچنین محاصره شدن توسط این زنان شگفت انگیز الهام بخش: مادرم و خواهرانش همه بسیار متفاوت بودند، اما محیطی واقعاً سالم برای بزرگ شدن و دیدن این زنان بود که کارها را اداره می کنند.

وقتی نه یا ۱۰ ساله بودم، یادم می آید که در خانه مامان و بابام یک مهمانی شام گرفته بودم. می‌خواستم یک شام شکرگزاری بخورم، زیرا فیلم‌های زیادی را تماشا کرده بودم که در آن روز شکرگزاری وجود داشت و فکر کردم: “چرا ما این جشن را جشن نمی‌گیریم؟” بنابراین من این شام بزرگ شکرگزاری را برای احتمالاً ۱۰ نفر پختم و اجازه نمی‌دهم کسی به من کمک کند.

اجرای برنامه‌های صبحانه رادیویی بیشترین کمک را به شما می‌کند. فرد ناسالم در جهان مثل این است که جت لگ داشته باشید و در زمان‌های بسیار عجیب غذا بخورید. یادم می‌آید آخرین کاری که در اوایل صبح انجام دادم زمانی بود که ویرجین را در سال ۲۰۱۶ دوباره راه‌اندازی کردند و من باید واقعاً تلاش می‌کردم تا به آنچه می‌خوردم توجه کنم. بنابراین من به جای اینکه فقط برای نان تست یا رول بیکن بروم، در نیمه راه فرنی می خورم.

بیشتر داشتم .com/culture/radio” data-component=”auto-linked-tag” data-link-name=”in body link”>رادیو ۱ در حالی که من و کالین [موری] برنامه ناهار را اجرا می کردیم. گزینه مورد علاقه من معمولاً شامل یک بسته چیپس نمک و سرکه و یک قوطی Irn-Bru بود. و اینها همچنان کلید بازگرداندن شکر و نمک به بدن شما در سریعترین زمان ممکن از لحاظ فیزیکی هستند.

من با همراهی به ژاپن رفتم. گربه دیلی برای یک سریال مسافرتی بی‌بی‌سی، جاده‌گردی، و ما شب را در صومعه‌ای بودایی، در بالای تپه‌ها گذراندیم. قطار گلوله را گرفتیم و باید فونیکولار می‌گرفتیم و بعد باید پیاده می‌رفتیم، این یک تعهد درست بود که به آنجا برسیم. ما تا نیمه های شب نرسیدیم و راهبان باورنکردنی ترین ضیافت گیاهخواری را برای ما ساخته بودند. مزه‌ها و طعم‌ها، شکل‌ها و رنگ‌های غذا، نمی‌دانستم چه می‌خورم، اما احساسی‌ترین تجربه‌ای بود که تا به حال داشته‌ام. ما آن را زیر نور شمع خوردیم و هنوز مطمئن نیستم که این یک رویا نبود.

مادر من و خواهرانش هر رژیم غذایی را امتحان کردند. خورشید. من از مدرسه برمی گشتم و همه آنها در اتاق نشیمن بودند و تمرین جین فوندا را انجام می دادند، اما هرگز یک برنامه بلندمدت برای تغییر نحوه غذا خوردن یا طرز فکر شما در مورد غذا خوردن وجود نخواهد داشت. فقط وقتی بزرگتر می‌شوم و می‌بینم که بدنم زندگی خودش را دارد، می‌خواهم واقعاً با آن هماهنگ باشم و سعی کنم به او یاد بدهم چه چیزی برایش خوب است و چه چیزی نه.

در زمان قرنطینه پخت و پز زیاد بود، اما تغییر اصلی این بود که ما یک دستگاه قهوه ساز مناسب خریدیم. و من یاد گرفته ایم که چگونه قهوه ای بسیار مناسب درست کنیم. من حتی یک هنر فوم را امتحان خواهم کرد – منظورم این است که بسیار انتزاعی است. مثل آن چیزی است که شما به ابرها نگاه می کنید و می گویید: “ببین، این یک تکشاخ است!”

جای خوشبخت من داشتن یک شنبه است. صبح در حالی که بقیه فقط در حال غر زدن هستند و من یک آشپزی بزرگ و قدیمی درست می کنم و در آشپزخانه موسیقی پخش می کنم. نمی‌دانم ممکن است Sound of Silver LCD Soundsystem باشد یا من فقط به ون موریسون گوش می‌دهم چون فیلم جدید کنت برانا را دیدم. اما من چیزی را بیشتر از یک صبح شنبه زمستانی و بارانی دوست ندارم، زمانی که بچه ها در حال تماشای کارتون هستند، تام [اسمیت، خواننده اصلی سردبیران] در حال نوشتن موسیقی، نواختن پیانو در استودیوی خود، و من در حال آشپزی دسته جمعی با سگ هستم. در حالی که من در اطراف آشپزخانه می رقصم، در پای من منتظر است تا چیزی بیندازم.

چیزهای مورد علاقه من

غذا
اسپاگتی خرچنگی. این شامل دو چیز است که من بیشتر دوست دارم: ماهی در غذا و غذای ایتالیایی.

نوشیدنی
وقتی به کشور نقل مکان کردیم، در این گوشه ی کوچک و پرهیاهوی باغمان، اسلوها وجود داشت. بنابراین سال گذشته من خودم جین آبلیمو درست کردم، که آن را بطری کردم و رودی، پسرم، برچسب‌های کوچکی برای آن درست کرد، و برای کریسمس به آنها هدیه دادیم.

رستوران
تا زمان قرنطینه، شوهرم هر سال برای تولدم مرا به دلونای لندن می برد. واقعاً قدیمی است، احساس می کنید به گذشته برمی گردید، من آن را دوست دارم.

غذایی برای درست کردن
/>
من یک خرچنگ لینگوین واقعاً خوب انجام می دهم. من حتی بچه هشت ساله ام را هم درگیر این کار کرده ام، زیرا شما واقعاً متوجه نمی شوید که این خرچنگ است، اگر منظور من را بدانید. گاهی اوقات با بچه ها باید چیزهایی را در غذا پنهان کنید.

موسیقی متن با ادیت بومن در همه ارائه دهندگان پادکست موجود است


منتشر شده

در

آشپزی, بین الملل, فرهنگ و هنر, مهارت های زندگی

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *