ایسنا/خراسان رضوی یک عضو هیأت علمی دانشگاه غرجستان گفت: در دانشگاههای افغانستان بخش پژوهش و کارآفرینی جدی گرفته نمیشود و ما با نسل اولیهای از دانشگاهها مواجه هستیم که منجر به تأخر فرهنگی در دانشگاههای افغانستان شده است.
دکتر محمدامین رشادت در برنامه لایو اینستاگرامی گروه مطالعات و برنامهریزی دانشگاه فردوسی مشهد در خصوص نقش دانشگاه در تغییرات اجتماعی افغانستان اظهار کرد: در چارچوب نظری که دانشگاهها را معمولاً به سه نسل تقسیم میکنند، باید گفت که در نسل اول، دانشگاهها آموزش محور، نسل دوم علاوه بر آموزش، پژوهش محور و در نسل سوم نیز بیشتر دانشگاهها کارآفرینمحور در جهان شناخته میشوند. بدین منظور که با توجه به تغییرات اجتماعی و اقتصادی که جهان پشت سر گذاشت، دانشگاهها اهداف خود را بهروز کردند و تغییراتی را به وجود آوردند.
وی افزود: اما با توجه به تقسیمبندی که اکنون در دانشگاهها وجود دارد؛ این مجموعهها جزء نسل اولیه دانشگاهها هستند و به عبارت دیگر نسلی که صرفاً در آموزش تاکید میکنند و متأسفانه در دانشگاههای افغانستان بخش پژوهش و کارآفرینی جدی گرفته نمیشود و ما با نسل اولیهای از دانشگاهها در افغانستان مواجه هستیم.
این عضو هیأت علمی دانشگاه غرجستان افزود: نکته آسیبشناسانهای که در این زمینه وجود دارد این است که ما با تأخر فرهنگی در دانشگاهها مواجه هستیم و با وجود اینکه تعدادی زیادی از دانشگاهها در افغانستان فعال بودهاند و تعداد زیادی از دانشجویان مشغول تحصیل هستند، اما فرهنگ دانشگاهی در دانشگاههای افغانستان وجود ندارد.
نقش مشروطهخواهی برخاسته از نظام آموزشی مدرن در افغانستان است
وی با اشاره به اینکه «از آغاز آموزشهای مدرن در افغانستان نزدیک به ۹۰ سال از تأسیس دانشگاه کابل میگذرد و قبل از آن، نخستین نظام آموزشی مدرن را در دوره امیر حبیبالله داریم که دبیرستان حبیبیه را تاسیس کرد»، گفت: تصور میکنم که کارکردها و ارتباط دانشگاه و تغییرات اجتماعی در افغانستان را میتوان در سه دوره بررسی کرد. آغاز تأسیس نخستین نظام آموزشی یا به اصطلاح دبیرستان آموزشی، از سال ۱۳۱۱ تا ۱۳۴۲ است که تغییراتی را دانشگاهها بر جامعه و نظامهای سیاسی به وجود آوردند و از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ دورهای بود که دانشگاهها بر روی تغییرات اجتماعی افغانستان تأثیر گذاشتند و از سال ۱۳۸۱ تاکنون را میتوان جزء کارکردهای دانشگاه بر روی جامعه نظامهای سیاسی و اجتماعی دانست.
وی اضافه کرد: اگر تاریخ نخستین را مرکز آموزشی مدرن در نظر بگیریم، میدانیم که دبیرستان حبیبیه مرکز به اصطلاح روشنفکران و رفت و آمد دانشجویان در این دبیرستان بوده است. همچنین هسته مرکزی مشروطیت دوم یا مشروطیت نخستین که جمعی از مشروطهخواهان برخاسته از این مکتب حبیبیه هستند و برای اولین بار نظام مشروطیت را در افغانستان مطرح میکنند، برخاسته از این دبیرستان است. بدین معنا که مجموعهای از دانشجویان و استادانی که در این دبیرستان تدریس میکنند حلقه اصلی مرکزیت مشروطهخواهی اول را تشکیل میدهند. متاسفانه برخورد امیر حبیبالله با این مجموعه خشن بود چراکه مشروطیت را نمیپذیرد و سرانجام ۱۰۰ نفر از این اساتید و مشروطهخواهان را زندانی، تبعید و اعدام میکند.
این عضو هیأت علمی دانشگاه غرجستان تصریح کرد: نخستین تأثیراتی که مراکز آموزشی مدرن در افغانستان دارند در واقع نوع تربیت نسلی است که خواهان مشروطهخواهی در افغانستان هستند و امیر حبیبالله دستور صادر میکند که این دبیرستان را محدود کنند و سخن معروف امیر این است که «از معارف مشروطه میخیزد و مشروطه هم مخالف سلطان شرعی است و در واقع ما باید معارف را محدود کنیم تا تعداد خاصی از افراد در این مکتب تدریس کنند». بنابراین نقش آگاهیدهی و نقش مشروطهخواهی در این دوره برخاسته از نظام آموزشی مدرن در افغانستان است.
وی خاطرنشان کرد: ما در مرحله دوم و از سال ۱۳۴۲ به صورت رسمی و از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱ شاهد مجموعهای از دانشجویانی بودیم که تحصیلات خود را در شوروی سابق و در نظام آموزشی مارکسیستی در جمهوریهای سابق شوروی سپری کردند و امروز تأثیرات زیادی بر افغانستان میگذارند. یکی از زمینههایی که شوروی سابق در افغانستان آمد و ما از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱ یک نظام مارکسیستی و کمونیستی در افغانستان داشتیم که معمولاً از نان، مسکن و کالا تبلیغ میکردند.
رشادت با بیان اینکه «در واقع نظام مارکسیستی در افغانستان تبلیغ و تشویق میشد»، مطرح کرد: بنابراین بخشی از نخبگان را جذب خود کردند و این امر یکی از زمینههایی بود که دانشجویان در آن دوره برای تحصیل رفتند و زمانی که برگشتند با خود یک نوع نگرش، جهانبینی و نظام مبتنی بر اندیشههای مارکسیست را در افغانستان دنبال کردند و نزدیک به دو دهه افغانستان را با چالشهای زیادی مواجه کردند و ما شاهد بودیم که دانشجویان در واقع تأثیرات زیادی بر نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برجای گذاشتند.
وی اظهار کرد: در مرحله سوم یک دوره رکود داشتیم که از سال ۱۳۷۱ آغاز و تا سال ۱۳۸۱ ادامه داشت و از این سال مجدد تأثیرگذاری دانشگاهها را در افغانستان شاهد بودیم. در عین حالی که دانشگاههای دولتی در سال ۱۳۸۱ فعال و نیز به تعداد دانشگاههای خصوصی هم اضافه میشود، اکنون بعد از این سال تاکنون نزدیک به ۳۳ دانشگاه دولتی و حدود ۱۳۳ دانشگاه خصوصی در افغانستان وجود دارد که مجموعه دانشجویان و اساتید در دانشگاههای دولتی و خصوصی رقم بالایی از کنشگرانی که در سال ۱۳۸۱ در افغانستان ایجاد شده را تشکیل میدهند.
این عضو هیأت علمی دانشگاه غرجستان ادامه داد: در واقع ما با یک حجم زیادی از دانشگاهها در افغانستان مواجه هستیم که البته در رابطه با کارکرد این دانشگاهها حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد بنابراین برای دورههایی که دانشگاهها در افغانستان تاثیرگذار بودند، میتوان این سه دوره را از لحاظ تاریخی در سده اخیر افغانستان در نظر بگیریم.
دانشگاه از نظر جامعهشناسی یا جامعه شناختی یک نهاد اجتماعی و فرهنگی است
وی با اشاره به اینکه «تعریف دانشگاه به عنوان یک نهاد علمی این است که این مجموعه از نظر جامعهشناسی یا جامعه شناختی یک نهاد اجتماعی و فرهنگی است»، بیان کرد: نهاد اجتماعی به این دلیل که مجموعه کنشگران علم، خصوصاً عضو هیأت علمی دانشگاهها در کنار هم جمع میشوند و با مراودات و تعاملاتی که با یکدیگر دارند، فرهنگ دانشگاهی را به وجود میآورند.
رشادت خاطرنشان کرد: دانشگاه از نظر ما یک نهاد فرهنگی است به این دلیل که مجموعهای از باورها، ارزشها و هنجارهای حاکم بر دانشگاه است و همچنین یک نظامی از معانی و صور نمادینی است که دانشگاهیان به کمک آن با یکدیگر تعامل میکنند، بنابراین از نظر ما و از نظر جامعهشناسی دانشگاه یک نهاد اجتماعی و فرهنگی است.
وی عنوان کرد: فلسفه وجودی دانشگاه یا هدف از تاسیس دانشگاه موضوع مهمی است که در مجموع دانشگاهها دو هدف یا دو فلسفه و منطق را در نظر گرفتند و مطرح کردند که معمولاً فلسفه وجودی دانشگاهها را دو امر تشکیل میدهد که تولید دانش از طریق نظریهپردازی و فرآیند پژوهش به دست میآید بدین معنا که تولید دانش مرتبط و دیگری انتقال آن از طریق فرآیند آموزشی بر دانشجویان است.
این عضو هیأت علمی دانشگاه غرجستان تصریح کرد: بنابراین در این دو حوزه دانشگاهها فعالیت دارند و کارکرد آنها در حوزه آموزش، تولید دانش و انتقال آن به دانشجویان است اما فراتر از بحث آموزش و پژوهشی که ما برای فلسفه وجودی دانشگاه در نظر میگیریم ، فضایی است که دانشجویان در آن در کنار هم قرار میگیرند. زمانی که از این فضا با محیط و جهان پیرامون خود ارتباط برقرار میکنند و در ارتباط دیگر این نسبتی که فضا با افراد ایجاد میکند، منجربه حس معنویت میشود.
انتهای پیام
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ