
بعضی روزها و اسمها برای برخی آدمها معنای خاصی دارد مثلا هشتم اردیبهشت برای مردم مازندران و کرمانشاه و رزمندگانی که در ارتفاعات بازی دراز کرمانشاه جنگیده اند.
تسلط بر این ارتفاعات یعنی تسلط بر سه شهر قصرشیرین و گیلانغرب و سرپلذهاب برای همین تسلط بر آن جنبه حیاتی و حیثیتی داشت نیروهای عراقی در روزهای آغازین تجاوزشان، بازی دراز را اشغال کردند و به هیچ وجه قصد نداشتند آنجا را از دست بدهند نیروهای ارتش و سپاه هم بارها برای بازپسگیری آن دست به عملیات زدند، اما در اردیبهشت سال شصت سرنوشت بنحو دیگری رقم خورد.
در پایان هشت روز درگیری شدید، ثابت شد که نسل حنیف می تواند ابراهیم وار وارد آتش شود و پیروز بازگردد، دشمن کاملا مشرف و مسلط بر ارتفاع با انواع تسلیحات و رزمندگان مسلمان در دامنه و زیر دید و آتش مستقیم، اما سرانجام این جنگ نابرابر همچون جنگ بدر، پیروزی عدهای قلیل و مومن بر انبوهی متجاوز ظالم بود در نهایت این ارتفاعات باز پس گرفته شد، با انهدام ۵۷ دستگاه تانک و نفربر دشمن، پنج فروند هواپیما و بالگرد و ۱۵۰۰ کشته و همچنین ۴۸۵ اسیر این عملیات البته شهدای گرانقدری هم داشت مثل خلبان کم نظیر علی اکبر شیرودی.
تولد یک ستاره
پدرش در زمان کودکی او میگفت اسم اکبر در آینده دهان به دهان بین مردم خواهد چرخید و کسی نمیدانست روزی خواهد آمد که علی اکبر شیرودی رکورد دار پرواز خواهد شد، آنهم در زمان جنگ و زیر آتش دشمن.
علی اکبر قربان شیرودی در دی ماه ۱۳۳۴ در روستای بالاشیرود تنکابن به دنیا آمد پدرش میگفت پیش از تولد علی اکبر در خواب دیده بود که بر فراز بام خانه اش، ستاره درخشانی روشن شده است و اهالی برای تماشای آن ستاره میآمدند. علی اکبر که متولد شد پدرش با توجه به خوابی که دیده بود همزمان با تحصیل او در مدرسه در تعلیم قرآن نیز به فرزندش همت گمارد و بعد از اتمام دوره ابتدایی و کسب رتبه شاگرد اولی در دبیرستان شیرود ادامه تحصیل داد، میگفتند معلمان دبیرستان درباره او گفته بودند اخلاق و رفتار شیرودی نشانههایی از خصوصیات جوانی میرزا کوچک خان را مجسم میکرد.
علی اکبر یک سال مانده بود که دبیرستانش را تمام کند جهت یافتن کار به تهران آمد و در کنار کار به ادامه تحصیل پرداخت و همانجا بود که با افکار امام خمینی (ره) آشنا و با مطالعه نوشتههای شهید مطهری دریچهای در پیش چشمانش گشوده شد. شیرودی ۱۷ ساله بود که وارد دوره مقدماتی آموزش خلبانی شد و پس از اتمام دوره خلبان هلیکوپتر کبری پادگان هوا نیروز اصفهان به عنوان خلبان به استخدام ارتش در آمد و به پادگان هوانیروز کرمانشاه منتقل شد، اما آنچه او را آزار میداد نفوذ آمریکاییها در ارتش و فرهنگ کشور بود به همین دلیل با پخش اعلامیههای حضرت امام خمینی (ره) در کرمانشاه مبارزات سیاسی خود را آغاز کرد و به دستور امام خمینی(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگانها، او نیز از پادگان خارج شد.
ستاره جنگ کردستان و کرمانشاه
در غائله کردستان و درحالی که ۲۴ سال داشت بهعنوان فرمانده خلبانان هوانیروز انتخاب شد و با شروع جنگ ایران و عراق به منطقهٔ کرمانشاه رفت و در روز اول جنگ موضوع تمرد او از بنی صدر ورد زبانها شده بود موضوع از این قرار بود که در جریان یکی از مأموریتهای خود با سرپیچی از فرمان بنی صدر مبنی بر تخلیه پادگان پاوه و انهدام انبار مهمات، به همراه ۲ خلبان با ۲ بالگردی که در اختیار داشتند، در طول ۱۲ ساعت پرواز حساس و خطرناک که وی بهعنوان تنها موشکانداز پیشاپیش ۲ خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد، توانست مهمات دشمن را درهم کوبیده و خسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد شهید شیرودی در خصوص این عملیات گفته بود: ما میمانیم و با همین ۲ بالگردی که در اختیار داریم مهمات دشمن را میکوبیم و مسئولیت تمرد را میپذیریم.
گفته بودند بنی صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقاء درجه داد، اما خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و با ارسال نامهای به فرمانده هوانیروز در ۹ مهر ۱۳۵۹ نوشت ” اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه میباشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در جنگ شرکت نمودهام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشتهام و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفتهام؛ لذا تقاضا دارم درجهٔ تشویقیای که به اینجانب دادهاند، پس گرفته و مرا به درجهٔ ستوانیارسومی که بودهام، برگردانید.
آخرین عملیات پروازی خلبان شیرودی در بازی دراز صورت گرفت در جایی که عراق لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و با پشتیبانی توپخانه و خمپاره انداز و چند فروند جنگنده، برای بازپس گیری ارتفاعات بازی دراز به سوی سر پل ذهاب گسیل میکند.
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ