ایسنا/خراسان رضوی بازیهای رایانهای همراه با سرگرمی و لذت، ایماژها و دیدگاههای بسته بندی شدهای را در قالب کلیشهها ارائه میدهند.
امروزه بازیهای رایانهای صنعت جهانی بزرگی دارد که با صنایع انتشار کتاب، موسیقی و فیلم درحال رقابت است و محصولات این صنعت به صورت گستردهای از سوی کودکان و نوجوانان برای پر کردن اوقات فراغت استفاده میشود. محققان در پژوهشی با عنوان «بازیهای رایانهای و بازنمایی زنان؛ بررسی نشانه شناختی مجموعه بازی السا»، آوردهاند: « در طول ۴۰ سال گذشته بازیهای رایانهای به عنوان فعالیتهای فراغتی به طور فزآیندهای جانشین بیشتر بازیهای سنتی شدهاند و تاثیری شگفت انگیزی بر چگونگی گذران اوقات فراغت ما برجای گذاشتهاند. پژوهشگران درباره اثرات احتمالی بازیهای رایانهای بر بازیگران -به ویژه بازیگران نوجوان- بسیار نگران بودند و درباره محتوای نامناسب در بازیهای رایانهای مانند صحنههای خشن، تودههای خون و… هشدارهایی دادهاند».
بازنمایی تحریف شده از اقلیتهای مختلف
در این پژوهش که توسط فرید عزیزی دانشجوی دکتری ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، محمد اتابک دانشجوی دکتری ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و حسینعلی افخمی دانشیار ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی انجام شده، آمده است: «این رسانهها بازنمایی تحریف شدهای از زنان و اقلیتها فراهم میآورند. کلیشههای نژادی نیز به طور گستردهای در رسانههای جمعی وجود دارند. برای مثال مردان سیاه به احتمال زیاد به مثابه جنایتکاران، مردان آسیایی معمولاً به لحاظ فرهنگی به مثابه افرادی خنگ و زنان آسیایی به مثابه موجوداتی فرمان بردار به تصویر کشیده میشوند. اگرچه بازیهای رایانهای، همچون سایر اشکال فنآوری بخشی از جهان مردانه شناخته میشود، اما گروهی که ابتدا با این بازیها سرگرم میشوند، در درجه اول زنان هستند. تصویرسازی از شخصیتهای زنانه و مردانه الزاماً بر انتظارات کودکان و دختران درباره نقشهای جنسی اثر میگذارد.
نظریه بازنمایی یکی از مهمترین رهیافتها در حوزه مطالعات فرهنگی و یکی از مفاهیم بنیادی در مطالعه رسانهای است. بازنمایی استفاده از زبان برای بیان چیزهای معنادار درباره جهان پیرامون است. معنای چیزها محصول چگونگی بازنمایی آنها است. نظریههای بازنمایی در سه دسته کلی قرار میگیرند؛ بازتابی، تعمدی و برساختی. در نگاه بازتابی، ادعا بر این است که زبان به شکل سادهای بازتابی از معنایی است که از قبل در جهان خارجی وجود دارد. در نگاه تعمدی یا ارجاعی گفته میشود که زبان صرفاً بیان کننده چیزی است که نویسنده یا نقاش قصد بیان آن را دارد. نگاه برساختی به بازنمایی مدعی است که معنا به وسیله زبان ساخته میشود. بازنمایی رفتاری است که ما از طریق آن واقعیت را واجد معنا میسازیم.
کلیشه سازی پدیده اصلی زندگی اجتماعی
محققان در رابطه با کلیشه سازی و تاثیرات آن، در این پژوهش آوردهاند: «کلیشهها در واقع ایدهها و فرضیههای درحال جریان درباره گروههای خاصی از افراد هستند. کلیشه سازی پدیده اصلی زندگی اجتماعی است و به خوبی ثابت شده است که کلیشهها میتوانند قضاوتهای اعضاء گروه را تحت تاثیر قرار دهند. کلیشهها گروهی از مردم را با اطلاق برخی کیفیتها یا ویژگیهایی که ممکن است در بخش اندکی از آنها وجود داشته باشد، به کل گروه تعمیم میدهند. این ویژگیها معمولاً در فرآیند کلیشهسازی همراه با اغراق و غلو و دارای بار منفی هستند.
کلیشه سازی، گونههای متفاوتی دارد مانند کلیشه سازی قومیتی، ملیتی، جنسیتی و نظایر آن. کلیشهها از نابرابریهای قدرت در یک رابطه حمایت میکنند. تلویزیون و تولیدات مشابه آن به مثابه رسانهای مهم در جهان معاصر، در امر کلیشه سازی دخیل هستند. کلیشهها سبب ایجاز در روایت تلویزیون میشوند. کلیشهها به تبعیت تغییر بافت سیاسی-فرهنگی تغییر میکنند. در بازنمایی تیپها و هنجارها به کار گرفته میشوند و از آنجایی که محصولاتی اجتماعی-فرهنگی هستند، شکل هنجاری به خود میگیرند».
تلویزیون؛ دنیای مردسالارها و پدرسالارها
عزیزی و همکارانش در رابطه با طبیعی سازی در تلویزیون و رسانههای مشابه، در این پژوهش خاطر نشان کردهاند: «طبیعی سازی به فرآیندی اطلاق میشود که از طریق آن ساختهای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی به صورتی عرضه میشوند که گویی اموری آشکارا طبیعی هستند. طبیعی سازی دارای کارکرد ایدئولوژیک است و در فیلم و تلویزیون دنیا را به صورت طبیعی به شکل سفید، بورژوازی، مردسالار و پدرسالار نشان میدهد و بر این اساس طبیعی سازی وظیفه تقویت ارزشهای مسلط را بر عهده میگیرد. گفتمانهای طبیعی سازی چنان عمل میکنند که نابرابریهای طبقاتی، نژادی و جنسیتی به صورت اموری عادی و طبیعی بازنمایی میشوند.
زندگی و منافع زنان به نحو شایستهای در رسانههای جمعی منعکس نمیشود، فرهنگ رسانهای، زندگی واقعی زنان را به ما نشان نمیدهد. نتیجه عواملی مانند عدم حضور، محکومیت و ناچیزشمردن زنان، حذف تعصب و مخدوش شدن زنان در رسانههای جمعی است. رسانهها با فنای نمادین زنان به ما میگویند که زنان باید در نقش همسر، مادر، کدبانو و… ظاهر شوند و در یک جامعه پدرسالار، سرنوشت زنان جز این نیست. بازتولید فرهنگی نحوه ایفای این نقشها را به زنان میآموزد و سعی میکند آنها را در نظر زنان طبیعی جلوه دهد.
محققان در رابطه با چگونگی نفوذ بازیهای رایانهای به زندگی افراد، خصوصاً جوانان، دراین مقاله آوردهاند: «محیط زندگی کودکان از خانههای ویلایی و کوچههای خاکی به آپارتمانهای کوچک و بزرگ انتقال یافته است که این امر سبب میشود کودکان بیشترین ساعات روز خود را صرف بازی کنند. آلودگی هوای شهرها، پرخطر شدن خیابانها و کوچهها به علت رفت و آمد فراوان خودروها و… والدین را ناگزیر میکند تا برای حضور بیشتر کودکان در خانه و سرگرم کردن آنها اقدام نمایند و این اقدامات اغلب اوقات سبب تهیه و تدارک بازیهای رایانهای برای کودکان میشود».
تأثیرپذیری از بازیهای نامناسب؛ فاجعهای برای بشریت
بازیهای رایانهای در ایجاد نشاط، هیجان و پرکردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان، نقش موثری دارند و این بازیها به علت تعاملی بودن، شیوههای موفق و پنهان الگودهی، جامعه پذیر کردن کودکان از طریق هنجارها و آموزشهای مستقیم و غیر مستقیم، از ظرفیتهای فراوانی برای تاثیرگذاریهای عمیق و درازمدت بر کودکان و نوجوانان برخوردارند. انگارهها و تصاویر ذهنی کودکان در حین بازیهای رایانهای، مملوء از مفاهیمی میشود که تجسم عینی هر یک از آنها در دنیای واقعی میتواند برای جامعه بشری فاجعه آفرین باشد. خونریزی، کشتار، خیانت، جنگ و نابودی از مضامین رایج در اغلب این بازیها هستند.
انتهای پیام
دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ